موجودات وهمي در باورهاي مردم ميناب

ساخت وبلاگ

موجودات وهمي در باورهاي مردم ميناب

اعتقاد بر جنّ و حضور اين موجود نامرئي در زندگي مردم ميناب از زمان هاي بسار دور وجود داشته است. طبق باور عوام، اين موجودات در جاهای ظلمت زده و تاريک و در خرابه ها و باغ ها و قبرستان ها زندگي مي کنند و ممکن است خود را به شکل بعضي حيوانات مانند: گاو، گربه، الاغ، سگ و ... درآوردند و آدمي را آزار و اذيت کنند. در برخي موارد رؤيت نمي شوند و فقط با حرکات و سر و صدا و مزاحمت هاي آن ها مي توان پي به وجودشان برد؛ طبق باور مردم، جنّ ها نيز زن و مرد، و و دارند. بر اساس اين باور، جنّ هاي کافر بسيار شرور هستند و ممکن است مشکلات زيادي ايجاد کنند. از جمله کارهايي که براي مقابله با جنّ انجام مي شود يکي اين است که در هنگام عروسي بر روي درختي بي خار مانند گاروم زنگي، انبوک ( سه پستان )، انبه، زيتون و نظاير آن شيريني مي گذارند تا جنّ ها نيز شيريني بخورند و شاد باشند تا عروس و داماد را آزار ندهند.
همچنين جنّ از بسم الله مي ترسد پس هرجا که احتمال حضور آن ها مي رود بسم الله می گويند. جنّ ها ممکن است به صورت انفرادي و يا گروه هاي چند تايي در يک محل به سر ببرند. برخي باور دارند که اگر ظهر از کنار درختي خار عبور کنيم و بسم الله نگوييم، جنّ ها به سراغمان مي آيند. شب ها از خوابيدن ور فتن به زير سايه ي درختان سبز بدون خار اجتناب مي کنند چون محل تجمع ي اجنّه در زير درختان است. همچنين است باورهاي ديگري درباره ي اجنه که هنوز هم در ميان برخي از مردم هرمزگان شنيده يا ديده مي شود:
اگر کسي شب سوت بزند جنّ ها به سراغش مي آيند.
کسي که روي هاون بنشيند جنّ زده مي شود.
به هنگام لباس پوشيدن بايد لباس را تکان داد زيرا ممکن است جنّ ها در آن نفوذ کرده باشند و يا در آنجا خوابيده باشند.
شب چهارشنبه نبايد به حمام رفت چون خطر جنّ زدگي وجود دارد.
زن ها به هنگام شب بدون روسري نبايد به حياط خانه يا مکان هاي ديگر بروند چون موهاي زن زياد است و احتمال نفوذ جنّ در آن مي رود. پس اگر زنان داخل خانه هم بدون روسري باشند ممکن است دچار جنّ زدگي شوند.
بعد از اينکه خرما را در خمره مي گذارند، بايد ليف درخت خرما را رويش قرار داده و با گِل محکم ببندند به طوري که هيچ هوايي داخل خمره نشود. اين عمل باعث مي شود که خرما خراب نشده و جنّ ها به خرما دست پيدا نکنند. بعد از باز کردن در خمره، داس يا تکه اي آهن کنار آن مي گذارند تا خرما از دستبرد جنّ ها درامان باشد. در گذشته اگر جنّ ها را هنگام سرقت خرما دستگير مي کردند، آن ها را قسم مي دادند که به او و خانواده و فاميل و هفت نسل آينده شان آزار و اذيت نرسانند.
کسي که « بادي » است ( يعني جنّ دارد ) بايد شب هاي جمعه و دوشنبه براي جنّ ها بر روي درختّ بدون خار، حلوا بگذارد و گرنه جنّ ها او را اذيت خواهند کرد.
به هنگام رفتن به مکان هاي تاريک، بسم الله می گويند تا جنّ ها در تاريکي شب آنها را آزار نرسانند.
در هنگام زايمان، جنّ کافر به سراغ زائو مي آيد و اگر در اطراف زائو داس، نعل اسب، اشياء آهني و اسلحه نباشد جنّ، نوزاد را خفه مي کند.
در ميناب ( هرمزگان ) هنگامي که مي خواهند لباس عروس را بدوزند، نخست سرِ قيچي را درون شکر مي زنند تا جنّ ها بخورند و بعد پارچه اي را که قرار است لباس عروسي شود، مي بُرند. اگر اين کار را نکنند جنّ ها به عروس و داماد آزار مي رسانند.
هنگامي که آب داغ بر روي زمين يا هر جاي ديگر مي ريزد، عبارت بسم الله با بر زبان مي آورند تا جنّ ها دور شوند. در غير اين صورت آن آب داغ بر روي جنّ ها مي ريزد و آنها نيز خشمگين شده و به تلافي، آدمي را اذيت مي کنند.
روي لبه ي پايني درِ منزل نمي نشينند چرا که جاي اجنه است و باعث ناراحتي مي شود.
جنّ ها بر روي درخت هاي بدون خار مي نشينند و انسان ها را مي ترسانند.
جنّ ها شب هاي چهارشنبه به شکل گربه در مي آيند لذا در اين شب گربه ها را نمي زنند.
به گربه هاي سياهي که چشم رنگي دارند نزديک نمي شوند. اگر چنين گربه اي را ببينند، بسم الله می گويند چرا که چنين گربه اي جنّ است.
با آوردن اسم جنّ بعضي از مردم ميناب آنچنان ترسي در وجودشان غلبه مي کند که با گفتن چندين بار بسم الله به خدا پناه مي برند تا از شر شياطين و جنّ ها در امان بمانند. بعضي ديگر از فرط ترس مريض مي شوند و معتقدند که جنّ زده شده اند و براي معالجه به نزد ملاي محلي مي روند.
هنگام شنا کردن در وقت اذان ظهر و مغرب، قبل از وارد شدن به آب، قند يا شکر در حوض آب مي اندازد و بعد بسم الله مي گويند و سپس وارد آب مي شوند تا از شرّ جنّ ها درامان باشند، در غير اين صورت جنّ ها آن ها را مي ترسانند تا جايي که ممکن است بيمار شوند و براي درمان به نزد بابا و ماماي زار يا حکيم محلي بروند.
زماني که زن زايمان مي کند در يک داس مي گذارند چون جنس داس از فلز است و زائو را از شر اجنّه حفظ مي کند.
هيچ گاه نوزاد را تنها رها نمي کنند. اگر تکه آهني کنار گاهواره نباشد، حتماً در غياب مادر يک نفر کنار نوزاد مي ماند. اين کار براي محافظت از شياطين و جنّ ها است که مبادا به نوزاد آسيب برسانند. بعضي از مردم با خواندن دعا و قرآن شرّ اجنّه را از نوزاد دور مي کنند.
مردم ميناب با ني قليان کسي را تنبيه نمي کنند چون بر اين باورند که فرد جنّ زده مي شود و هرگاه شخصي بخواهد چنين عملي را انجام دهد او را منع مي کنند.

در :

پري:

گروهي از اجنّه در باور مردم هرمزگان، پري ها هستند که داراي صوتي بسياري زيبا و برخلاف جن ها دسته اول، داراي قلبي مهربان و رئوف هستند. با اين همه اگر انسان بدون گفتن نام خدا به محل پري ها که در مکان هاي سرسبز و کوهسار و چشمه و قناعت هاي جوشان مي ، نزديک شود، يا پري زادگان ( فرزندان پري ) از نزديک آدميان بگذرند، باد پري به انسان کرده و اور ا بيمار مي کند و حتي ممکن است ديوانگي آدمي شود. راه نجات از اين بيماري در باور مردم، مراجعه به ملاهاي دعانويس است.

ديوها:

نوعي ديگر از اجنّه، ديوها هستند. آنها نيز موجودات نامرئي اند. در مردم ميناب ديو اندامي تنومند با قلبي بي رحم و رفتاري خطرناک . ديو مظهر بدي و شرّ، و مروّج قدرت هاي است. خطر ديو به مراتب بيشتر از جنّ و پري است. ديو داراي کله اي شاخ دار و بسيار ترسناک است. محل زندگي او چاه هاي عميق، محل هاي تاريک و کوه هاي دور افتاده است؛ ديوها تنها زندگي مي کنند و گاهي از مواقع فقط با جفت خود به سر مي برند؛ طبق باور عوام برخورد ديو با آدم به طور حتم به مرگ و ديوانگي ابدي مي انجامد. دیوها فقط شب ها به خانه ها سر مي زنند و بچه مي دزدند.

دُرَنج:

« دروج » يا « » ها نوعي ديگر از موجودات وهمي هستند که به صورت پيرزني کوتوله و مکار مي شوند. در باور مردم اين نوع اجنّه بسيار خسيس و بدجنس هستند؛ موهايشان بسيار بلند و اندامشان وحشت انگيز است؛ با انسان ها کينه و ديرينه دارند؛ در بيابان هاي بزرگ و نقاط دورافتاده زندگي مي کنند؛ خوراکشان حيوانات و کودکان و انسان هاي نيکوکار است؛ آنها مي توانند به هر چيزي تغيير شکل دهند؛ بسيار مردم آزار و ستمگر هستند. در برخي ديگر از باورهاي عاميانه اين موجود، حيواني آدم نماست که در کوه زندگي مي کند؛ سري پرمو و صورتي پوشيده از ريش هاي بلند و ژوليده و ابروهاي پرپشت و بيني پهن و بزرگ دارد. درنج دختر بچه هاي کوچک را مي دزدد و از او نگهداري مي کند تا بزرگ شود و به عنوان جفت استفاده نمايد. درنج دهشتبارترين ديوي است که انسان را گرفتار قهر خويش مي سازد و زندگي اش را تباه مي سازد.

غول:

يکي ديگر از انواع موجودات ، اهريمني و شيطاني، « غول » ها هستند. هرمزگان بر اين باورند که غول شبيه انسان است، بدني پرمو دارد، بسيار و باهوش و در عين حال خطرناک است. غول ها در کوه هاي بلند و به همراه جفت خود زندگي مي کنند و از گوشت حيوانات و ريشه ي درختان مي نمايند. غول ها راه را بر انسان هاي تنها مي .

پهلو:

« جهله پهلو »، خيالي ديگري است که به آسيب مي ؛ در بيابان هاي دوردست زندگي مي کند؛ بسيار ترسناک است و دهان و بيني بسيار بزرگي دارد و در مردم هرمزگان مظهر رعب و وحشت است.

گوش گليمي:

« گوش گليمي » يکي ديگر از ات وهمي است که جثه اش به ي بز است و دو گوش به اندازه گليم . اين موجود مي خوابد از يک به عنوان زيرانداز و از گوش ديگرش به عنوان روانداز استفاده مي کند.

يا مهدوسمال:

از موجودات خيالي و افسانه اي ديگري که در باور مردم هرمزگان وجود دارد، « مهديسما » يا « مهدوسمال » است. اين موجود نيز شخصيتي خيالي و اساطيري دارد و در باور مردم میناب شکل ظاهري آن شبيه انسان و دارای قدي بلند است. محل زندگي اش، بيشتر در و گاه در خشکي و مکان هاي خلوت است. تنها زندگي مي کند و قدرت نامرئي شدن دارند. اين موجود فقط به افراد شرور و گناهکار و خطاکار و بي پروا حمله مي کند و به مردم ديگر آسيبي نمي رساند. کار اين موجود خيالی، آزمايش شجاعت و جرأت جوانان. به جوانان توصيه مي شود در مواجهه با او نبايد ترس به خود راه دهند.
نام ديگر اين موجود خيالي « محمد سمال » است. در روايت هاي ديگر، اين موجود چنين توصيف شده است: بي نهايت قد بلند و سفيد پوش است؛ سر راه هر کس ظاهر مي شود؛ و بر سر راه شه یا شهلنگ  ( پاها را دور هم نگه مي دارد ) مي زند و مي ايستد و حرف هم نمي زند؛ شخصي که او را مي بيند، اگر بترسد، جانش را از دست مي دهد و اگر مسيرش را تغيير دهد، « محمد سمال » او را دنبال مي کند و اگر او را بگيرد به او آسيب مي رساند. در باور مردم تنها را در چنين وضعيتي، عبور از وسط دو پاي محمد سمال است. بديهي است که اگر شخص شجاعي باشد و هنگام عبور از دو پاي محمد سمال نترسد، نجات پيدا مي کند.

مملداس يا ملو داس ( مريم داس ):

در باورهاي عاميانه « ملمداس » هميشه خود را هيبت زني آراسته به تمام زيورهاي و معطر و خوشبو و خوش در مي آورد و فقط مردها و جوانان مورد نظر او هستند. اين موجود با ظاهر زيبايش مردها را مي فريبد و کساني که به دنبال شهوت هستند، گرفتار اين موجود و زيبا مي شوند. اين موجود خيالي بر جوانان پديدار مي شود و آنان را به آغوش مي خواند و در اين هنگام پاهاي او چون اره اي قرباني را تکه تکه مي کند. در ضمن اين موجود چون خودش مؤنث است با زن ها کاري

جهله به گند:

« جهله به گند » بسيار بلند قامت است به طوري که در تخيل ، پاهايش در زمين و سرش در آسمان است و در ميان پاهايش دو زائده ي بزرگ و جهله ( کوزه ) مانند دارد که از ميان پاهايش در قسمت کمر تا کف پايش را مي گيرد. مي گويند او هميشه « ماشو » ( لباسي از موي بز ) مي پوشد و بيشتر در گذرگاه هاي محل و مرور مردم مي گرد؛ هرکه از او نترسد از زير پايش عبور کرده و به راهش ادامه مي دهد و هرکه از او بترسد با ديدنش غش کرده و از حال مي رود يا اينکه او زائده هاي جهله مانندش را به روي مي اندازد و او را مي کشد

جنّي ( غراب جندون= کشتي جنّ ها ):

دريانوردان هرمزگاني بر اين باور بودند که کشتي جنّ ها را ديده اند و به آن معتقد هستند. آنها مي گويند اين کشتي بر روي درياهاي بزرگ ديده مي شود آنقدر بزرگ است که به قول خودشان انگار از عرشه تا عقب کشتي يا به عبارت ديگر از دم تا سينه ي کشتي را چراغاني کرده اند. اين کشتي با سرعت غيرطبيعي مي کند. صيادان مينابي عقيده دارند اين کشتي با چنان سرعتي به سمت تو مي آيد که گويي مي خواهد قايق تو را غرق کند ولي هرگز به قايق تو نمي رسد، فقط اين وهم و خيال را مي کند تا قايق سواران را بترساند و آنها خود را به دريا بيفکنند. اگر کسي بخواهد به سمت آن برود، با وجودي که تصور مي کند در چند متري قرار دارد اما هرقدر هم که سرعت داشته باشد و کيلومترها در دريا راه بپيمايند، باز هم به آن نمي رسند و اين کشتي در يک لحظه غيب مي شود. در کتاب شناخت اساطير نوشته ي جان راسل آمده است: « غراب جندون کشتي اجنّه است که در تاريکي شب با چراغ روشن بر خشکي حرکت مي کند »

بپ دري ( پدر دريا ):

کسي در مورد جنّ يا جانور بودن اين نداده است. فقط مردم ميناب او را با نام « بپ دريا » مي شناسند که موجودي است شبيه انسان با بدني چرب و براق و کاملا بي رنگ با چشماني از حدقه بيرون زده که مانند انسان روي دو پا راه مي رود و دستاني با چهار انگشت دارد، انگشت شصت ندارد و به همين است که نمي تواند آدم ها را بگيرد و از آدم ها به واسطه ي نبودن همين انگشت شصت مي توانند از دست او فرار کنند. اين موجود وهمي بسيار بلند و جثه اي عظيم دارد، کف پاهايش بسيار پهن و دراز است همانند کفش هاي غواصي. مي گويند در که مردم به دور کمر خود نخ ماهيگري مي بستند، « بپ دريا » وقتي که مي خواست آنها را بگيرد، چهار انگشت خود را داخل اين نخ ها مي انداخت و آنها را با خود به اعماق آب مي برد و ديگر اثري از آنها باقي نمي ماند. اين موجود از درون دريا فقط تا ساحل دريا پيش مي آيد. اين موجود بسيار قدرتمند و قوي است و هرازگاهي از اعماق دريا بيرون مي آيد و جاشوان و دريانوردان را طعمه ي خود مي کند.

آل:

از ديگر موجودات خيالي در استان هرمزگان « آل » است که دشمن زنان زائو است؛ به همين دليل بعد از وضع حمل زائو، اطرافيانش مواظب هستند که آل به زائو آزار و اذيت . بنابراين محل استراحت زائو را با رشته نخي از پشم گوسفند حصار مي نمايند و وسيله ي فلزي مانند: داس، چاقو، ديلم و .. را زير بالش او قرار مي دهند و زائو را تنها نمي گذارند چون که آل از فرصت استفاده مي کند و نوازد و مادرش را به کام مرگ مي برد. در کتاب شناخت اساطير ايران نوسته ي جان راسل آمده است: « آل باشنده اي است که تنها زنان زائو را در ده روز اول زايمان مي آزارد و دل و جگر آنان را بيرون مي کشد و اگر آنها را به آب نزند زائو مي ميرد. صورت آل سرخ رنگ، مويش حنايي و بيني اش به رنگ خاک رس است. هنوز هم در دور افتاده ي روستايي سيخي از پياز و گاه شمشيري يا تفنگي در اتاق زائو قرار مي دهند تا آل را از ورود به اتاق زائو باز دارد »

سيحر:

« سيحر » زني است حدود 50 سال به بالا، با بيني پهن و کلفت و زشت و موهاي زبر که لباس عربي پوشيده و يک بُرقه ( روبند ) به صورت دارد و يک « تک » ( حصير نخلي ) و سبد و يک چاقوي بزرگ هم در دست دارد. هميشه در حال گردش است و از هر جواني که خوشش بيايد چه دختر و چه پسر با نگاه هاي خود دل آن جوان را درمي آورد و درون مي گذارد و بعد مي خورد. اين وهمي نيروي فوق العاده اي دارد از اين رو نمادي از شخص زرنگ و پرکار نيز هست.

تمبولک:

« تمبولک » نوعي جنّ مسلمان و مؤمن است که طبق باور محل زندگي او در بعضي از باغهاي نزديک آبادي ها است و از باغ نگهباني مي کند. بعضي از باغداران ميناب بر اين باروند که از نزديک اين موجود را ديده اند. اين جنّ، کشاورزان و باغداران را به هنگام آبياري ياري مي رساند و معمولا افرادي مي توانند اين جنّ مؤمن را که خود نيز پاک و منزه از گناه باشند. طبق باور عوام، اين جنّ قدي کوتاه دارد و به مانند اانسان لباس مي پوشد و رنگ لباس هاي او سياه و خاکستري است. در تحقيقي که در اين رابطه صورت گرفت، بعضي از افراد کهن سال که جزء افراد معتمد محلي مؤکداً بيان که اين جن را چندين بار ديده اند . اين جنّ هم در روز و هم در شب وجود دارد.

غلوم زنجيري:

« غلوم زنجيري » نيز يکي ديگر از موجودات خيالي است. طبق عوام اين جنّ در اطراف قبرستان ها، بخصوص در کتار قبرستان شاهچراغ، واقع در روستاي « محمودي » ميناب وجود . اين جنّ شبيه انسان است. قدي بلند و هيکلي تنومند و کشيده، رنگ سياه، بدني دارد و بدون لباس است. اين جنّ، زنجيري در دست دارد که از هر طرف طول آن به پنجاه متر مي رسد. هرگاه غلوم زنجيري انسان را ببيند زنجيرش را مي چرخاند و به طرف آدم پرت مي کند؛ اگر زنجير به فرد برخورد نکند آن شخص مي شود و است نجات پيدا کند ولي اگر اصابت کند، در دم جان مي سپارد.
پیشینه تاریخی مینـاب ( آنـامیـس )...
ما را در سایت پیشینه تاریخی مینـاب ( آنـامیـس ) دنبال می کنید

برچسب : موجودات,باورهاي, نویسنده : hellominab بازدید : 164 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1396 ساعت: 23:12